در ستایش صلح و سرزنش خشونت
امروز صبح (7 اردیبهشت 1394) طبق عادت واژه «ساوجبلاغ» در 24 ساعت گذشته را در اینترنت جست و جو کردم. دو خبر کاملاً متضاد بالا آمد. اوّل متن آن دو خبر را بخوانید:
- خبر اوّل: ابوالفضل عبیدی مدیرکل پیشین میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان البرز از تشکیل موزه صلح در شهرستان ساوجبلاغ خبر داد و گفت: موزه شهدای موجود در این شهرستان به موزه صلح تغییر پیدا می کند (خبرگزاری تسنیم).
- خبر دوّم: دعوای دو خانواده در شب چهارشنبه آخر سال 93 در روستای سُرخاب شهرستان ساوجبلاغ با قتل پایان گرفت. در پی نزاع و درگیری دسته جمعی منجر به قتل فردی به نام «ت.ل» ماموران به انجام تحقیقات از اشخاص شرکت کننده در منازعه و تحقیقات میدانی پرداختند که مشخص گردید درگیری بین چهار نفر بوده است و کلیه متهمین را تحت بازجویی قرار دادند که در نهایت یکی از متهمان به زدن چند ضربه با چوب به سر مقتول اعتراف نمود. در ادامه با پیگیری وضعیت جسمی یکی از متهمین که در بیمارستان تحت درمان بود و پس از بهبود وضعیت جسمانی اش و ترخیص از بیمارستان به طور جداگانه تحت بازجویی قرار گرفت که ابتدا سعی در انکار و کتمان حقیقت داشت اما بعد از چندین مرحله بازجویی لب به اعتراف گشود. متهم در اعترافتش اذعان داشت: در شب درگیری ابتدا جرّ و بحث لفظی بین دو نفر از طرفین نزاع در جلوی درب منزلمان آغاز شد و من به جهت جدا کردن و پا درمیانی جلو رفتم که یکی از طرفین دعوا با چاقو حمله ور شد و در همین حین عمویش هم با چاقو به سمت ما یورش آورد. وی افزود: در ادامه پدرانشان هم وارد درگیری شدند که عموی یکی از طرفین، پدرم را با چاقو زد، من به سمتش رفته و چاقو را از او گرفتم که دستش زخمی شد و در همین حین یکی از آن دو به سمت من حمله ور شده و دو ضربه چاقو به سینه و گردن من زد که روی زمین افتادم و او نیز بر روی سینه ام نشست و می خواست مرا بکشد اما چاقویی را که از دست عمویش گرفته بودم را در شکمش فرو کرده و او را نقش بر زمین کردم و سپس چند ضربه هم از بغل به پشتش زدم. سرتیب دوّم ستاد پاسدار کامرانی صالح فرمانده انتظامی استان البرز درباره این خبر به باشگاه خبرنگاران گفت: نظریه پزشکی قانونی علّت فوت را ضربات متعدد چاقو تعیین کرده است (باشگاه خبرنگاران جوان).
در حاشیه این دو خبر متضاد - یکی از جنس صلح و دیگری از سنخ خشونت - شش نکته به ذهن بنده می رسد که آن را با شما در میان می گذارم: 1. صلح و آرامش براساس آموزه های رحمانی اسلامِ عزیز و همچنین فرهنگ دیرپای ایرانی، مقوله ای ممدوح و ضروری برای جوامع بشری است. بر فرض اگر تعالیم دینی هم بر آن تصریح نمی کردند؛ عقل (رسول باطنی) به آن دلالت می کرد؛ 2. صلح مساله ای موزه ای، تزیینی و تماشاگرانه نیست بلکه باید صلح را زیست و عمل به آن را لحظه ای از یاد نبرد. به دیگر سخن، صلح امری بازیگرانه است نه تماشاگرانه؛ 3. ایجاد موزه صلح در هشتگرد از سوی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان البرز، اقدامی قابل تحسین است. اتفاقاً ساوجبلاغ که میراث دار مدنیتی هفت هزار ساله است، مناسب ترین مکان برای راه اندازی این موزه است؛ 4. برای نهادینه کردن صلح و از بین بردن خشونت، راه اندازی موزه و موعظه کافی نیست. بلکه با شیوه هایی روشمند همانند آموزش مدیریت خشم به شهروندان به ویژه نسل جوان، تقویت ارزش های اخلاقی همانند بردباری و بخشش، گسترش هنر و ترویج نشاط و شادی و... می توان صلح را از عرصه موزه ای به متن زندگی مردم کشاند؛ 5. در تعالیم شیعی «جهاد» و «صلح» دو روی سکّه زرّین ایمان هستند. نه تنها تناقضی با هم ندارند بلکه جهاد، پشتیبان صلح است. رزمنده شیعه می جنگد که صلح و امنیت از بین نرود. به همین جهت، جهاد در مکتب اهل بیت علیهم السلام، مقدّس است و با مفهوم سکولاریستی «جنگ مدرن» تفاوت های بنیادین دارد؛ 6. ساختمان مستقر در شرقِ شهر هشتگرد با عنوان «موزه شهدا» از سوی شهرداری ساخته شده است. می توان همین موزه شهدا را حفظ کرد و در کنار آن به تبیین مفهوم متعالی صلح هم پرداخت. به نظر می رسد تبدیل «موزه شهدا» به «موزه صلح» با این نگرش، دوپارگی و گسست این دو همزاد را دامن خواهد زد. راستی شما چه فکر می کنید؟